کم حرفِ پرفکر

صبح پامیشی میری برای مسواک و سرویس بهداشتی و صبحونه؛ اگه اون روز مدرسه یادانشگاه یا کارداشته باشی باعجله صبحونه رو میخوری لباس رو تن میکنی و بدو بریم. تومدرسه یا دانشگاه یا سرکار، کاراتو انجام میدی یاکلاساتو میری وبا رفیقات حرف میزنی و میخندی و لذت میبری، بعدازظهر برمیگردی خونه بایه خستگی معمولی؛ اگه اهل چرت بعداظهرباشی یه چرت میزنی ویه ساعت بعد بلندمیشی وکاراتو انجام میدی یا درساتو میخونی، شب میشه و میری به رختخواب، خوشحال میخوابی چون مشتاق فردایی و دیدن دوباره دوستات، نمیدونی چجوری خوابیدی اما میبینی که صبح شده و پامیشی میری مسواک و سرویس بهداشتی و صبحونه .
کم حرفِ پرفکر

سلام حدوداً یک سال گذشت؛ یک سال از حقیقت خاکستری، یک سال از بزرگ شدن، یک سال از یک صدا، یک سال از شروع رشدمون، یک سال از فکرِ یک فکر، یک سال از فهمیدن، یک سال از یک جرقه، یک سال از یک زندگی یک عمر یک داستان یک ماجرا ؛ یک سال از یک اشتباه، از اشتباه خوب.
کم حرفِ پرفکر